داستان و نقد بازی شاهزاده ایران 3
 

westgame

در باره ما
 

به وبلاگ من خوش آمدید

 

لينك روزانه
 
شادی بوک
خبر
دهکده فیلم
هواداران مورتال کمبات
دختری با طعم احساس
دنیای سرگرمی
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا
الوقلیون
براي تبادل لينک ابتدا لينک مارو بانام:  داستان و نقد بازی شاهزاده ایران 3   در وبلاگ ياسايتتان قراردهيد
 
كد هاي جاوا
 

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1

 


داستان و نقد بازی شاهزاده ایران 3



بازگشت یك قهرمان...
بعد از نابودی داهاکا، پرنس با خیالی آسوده از این که سرنوشت خود را تغییر داده است با کایلینا به سوی وطنش حرکت کرد و سوار بر کشتی خود به سوی بابیلون به راه افتاد ولی در یک رؤیا با صحنه ای کاملا غیر منتظره مواجه میشود او میبیند که تاج پادشاهی به زمین میافتد و سریر فرمانروایی بابیلون سقوط میکند و باز هم کسی به او میگوید که تو نمیتوانی سرنوشتت را عوض کنی!بابیلون را میبیند که در آتش می سوخت و این طور که معلوم بود مورد حمله ای شدید قرار گرفته است!
شاید این رؤیا برای پرنس خیلی هولناک بوده باشد ولی او توجهی به رؤیایش نمیکند و با این فکر که سرنوشتش عوض شده، از عواقب کارهایی که در جزیره زمان و با خط زمان انجام داده، بیخبر بود. او نمیدانست با مرگ داهاکا همه چیز عوض میشود و اتفاقات زیادی پیش میاید و آتش این اتفاقات دامن او را هم خواهد گرفت...
پرنس با این خیال که همه اتفاقات تمام شده و دیگر شنهای زمان در زندگی او جایی ندارد، مدالی را که یادگار فرح بود به آب می اندازد تا با همه خاطرات گذشته خداحافظی کند و با ملکه جدیدش وارد بندرگاه بابیلون میشود، اما دقیقا همان رؤیا برایش تداعی میشود... همه شهر در حال سوختن است، پرنس متحیر به این طرف و آن طرف میرود، یعنی چه اتفاقی افتاده است؟چه کسی پاسخگوی این نابسامانی هاست؟
چیزی نزدیک به همین راستا، ناگهان توسط یک منجنیق، سنگی آتشین به سمت قایق پرتاب شد و آن را در هم شکست ... کایلینا و پرنس درون امواج دریا از هم جدا ماندند و هر دو بیهوش به ساحل رسیدند. چند سرباز که ظاهرشان برای پرنس اشنا بود کایلینایی را که حالا بیهوش به لب ساحل رسیده بود را از روی زمین برداشته و به راه خود ادامه دادند .
پرنس هنوز هم در شک بود، یعنی ممکن است خودش باشد؟ولی او که مرده بود! خود من اورا کشتم!؟!

بازگشت یك دشمن...
او به دنبال سربازانی که کایلینا را با خود بردند رفت و به تالار اصلی قصر خود رسید و تخت پادشاهی خود را دید و به دنبال سربازان به ایوان قصر وارد شد! اینجا همه چیز مشخص شد، او فهمید که چه اتفاقی افتاده ! وزیری که پرنس او را نابود کرده بود با لشکر خود بازگشته و بابل را تصاحب کررده اما چطور ؟
وزیر بعد از مرگ داهاکا، مجددا زنده شده بود و با تصاحب گنجینه زمان که در هندوستان بود، به ایران حمله کرده بود سربازان منحوس خود را نیز به همراه داشت! پرنس یک بار دیگر باید سرنوشت را تغییر میداد؛ اما اینبار نه سرنوشت خود، بلکه سرنوشت کشور و مردمش را!
پس پرنس به دنبال آن 2 سرباز راه افتاد تا ببیند که آنها کایلینا را کجا میبرند اما وقتی به کایلینا رسید که دید کایلینا به ستونی بسته شده و وزیر هم قصد دارد با خنجر زمان او را بکشد. پرنس تمام تلاش خود را برای کمک به کایلینا کرد اما یکی از گارد های وزیر با زنجیر دست پرنس را مجروح کرد و مانع از این شد که پرنس بتواند کاری کند ... بله همه چیز تمام شد وزیر خنجر را در قلب کایلینا فرو برد و کایلینا با همه ی قدرتش مرد ... اما کایلینا چیزی در وجود خود داشت که باز هم یک حماسه را به راه انداخت! قدرت شنهای زمان هنوز در وجود کایلینا بود و وزیر هم به دنبال همین قدرت بود. در همین لحظه بود که شن های زمان در تمام آن اطراف پخش شدند و به داخل بدن تمامیه افرادی که آنجا حضور داشتند نفوذ کردند , وزیر هم به آرزوی خود رسید الان بهترین موقیت برای بدست آوردن قدرت جاویدان بود پس با خنجر شکم خود را شکافت و شن های زمان که از بدن کایلینا وارد خنجر شده بودند، حالا در بدن او جریان پیدا کردند.او با قدرت بی حد شن ها به موجودی فناناپذیر تبدیل شده بود. نه تنها او بلکه بقیه افرادی هم که در آن ایوان حضور داشتند و در جریان اولین برخورد شنها قرار گرفتند، هرکدام به موجوداتی جاویدان و قدرتمندتر از قبل تبدیل شدند و هرکدام به گوشه ای از این شهر رفتند و برای خودشان یک Boss شدند که در طول بازی باید با آنها روبرو میشدید. در همین لحظه زمین لرزه ای عظیم آمد و خنجر زمان از دست وزیر رها شد و به درون شکافی افتاد پرنس هم بی درنگ خود را به خنجر رساند و آن را برداشت و از مهلکه گریخت ...
پرنس هم طبیعتا باید تحت تأثیر شنها قرار میگرفت ولی گویا زنجیری که در دستش فرو رفته بود مانع از اثر شنها در وجودش شدند. پرنس با توجه به تجربه ای که در مرتبه اول ملاقات با شنها به دست آورده بود، میدانست که تنها راه نابودیه شن ها، نابود کردن منبع آنهاست و هم اکنون هم با مرگ کایلینا منبع شن ها وزیر شده بود و این را هم میدانست که وزیر هم اکنون فناناپذیر شده و تنها یک سلاح توانایی نفوذ به بدن سربازان زمان و نیروهای دارای قدرت شنها را دارد و آن هم خنجر زمان است.
پرنس با این خیال که شنها در او تأثیری نگذاشته اند، به راه افتاد و به دنبال پیدا کردن وزیر رفت تا مردمش و کشورش را از این تهاجم بیگانگان نجات دهد، حتی شده با مرگ خود...
ظهور یك شخصیت جدید...
ناگهان آن اتفاق افتاد!پرنس تبدیل به یک موجود شیطانی شد. شنها اثر خود را بر روی پرنس هم نشان دادند و او نیز به یک موجود اهریمنی تبدیل شد. حالا موجود دیگری هم به وجود آمده بود که دارک پرنس نام داشت...
این موجود نه بد بود و نه خوب، او نیز به دنبال این بود که وزیر را بکشد ولی او به فکر قدرت گرفتن بود ولی پرنس به فکر مردمش! او کاملا در نقطه مقابل احساسات و عواطف یک پادشاه مردمی بود اهدافش و در تضاد با اهدافی بود که پرنس برای نجات شهر و مردمش آنها را دنبال میکرد ... اما شنها آنقدر هم در وجود پرنس نفوذ نکرده بودند تا بعد انسانی او از بین برود و تماما شیطان شود! این شخصیت جدید برای پرنس ثابت نبود، زیرا وقتی قطره ای آب با بدنش تماس پیدا میکرد پرنس به حالت انسانی خود باز میگشت. البته لازم به ذکر این هست که دارک پرنس اختیار بدن پرنس را بر عهده نداشت و وقتی ظاهر پرنس تبدیل به Dark میشد باز هم اختیارات حرکتی در دستان خود پرنس بود و Dark Prince فقط او را گول میزد ...
هرچند داستان بازی هنوز هم جذابیت دارد ولی در حد داستان پرکشش و چند اپیزودیه نسخه دوم و داستان مسحور کننده نسخه اول نبود.اضافه شدن شخصیت دارک پرنس به این بازی را میتوان یکی نقاط عطف این بازی دانست، اضافه شدن حرکاتی در گیم پلی که با توجه به تفاوت سلاحها و قدرت زندگی دارک پرنس باید در طول بازی لحظه به لحظه عوض میشدند، یکی از نقاط قوت بازی بودند،هرچند میتوانست خیلی زیباتر از اینها باشد و خیلی بهتر و گیرا تر عملی شود، همانطور که در بازی شاهد آن بودیم، دارک پرنس چند حرکت ترکیبی بیشتر ندارد و در قسمت کمبوها کاملا ضعیف است و تعداد کمبوهای او انگشت شمارند، کارهایی که او با زنجیرش میکند خیلی معمولی است ولی به دلیل کوتاه بودن این حرکات، و کوتاه بودن زمانی که شما دارک پرنس میشوید، این حرکات هرگز برای شما یکنواخت نمیشوند و جذابیت خود را دارند. ضعف طراحی فیزیک بدنی پرنس نسبت به نسخه دوم کاملا مشهود است، از نظر گرافیکی، بدن پرنس و استیل حرکات او کاملا درب و داغون شده اند. نمیدونم چرا ولی قد پرنس هم بلند تر شده است! چهره پرنس در این نسخه خیلی تغییر کرده است و واقعا داغون شده است، پرنس که یک چهره جالب و جذاب در نسخه های اول و دوم داشت، حالا یک چهره بی جزئیات و شکسته و خیلی شکسته دارد که با یک و نیم من عسل هم نمیشود اورا خورد! گرافیک بازی، چیزی متفاوت نسبت به نسخه های قبل است و در فضایی بزرگتر از جزیره زمان یا یک قصر در میان بیابان، اتفاق میافتد، اینبار ما در قلب بابیلون شمشیر میزنیم و در کوچه پس کوچه های این شهر باید با دشمنان روبرو شویم، اینبار از پشت بامی به پشت بام دیگر میپریم و نگهبانان را می کشیم، گیت هایی را که سربازان زمان را تغذیه میکنند و به نوعی پرتالی برای عبور سربازان و رفتنشان به منطقه ی خطر است ، باید توسط خنجر بسته میشدند و همه منطقه های شهر از وجود نیروهای زمان پاکسازی میشد. یکی از افتضاح ترین روندهای خطی در میان 3نسخه شاهزاده ایرانی، در این نسخه وجود دارد که یه جورایی شما به عنوان یک رفتگر باید در شهر راه بیفتید و راه به راه سرباز بکشید، بدون اینکه داستان بازی ذره ای برای شما تفاوت کند، از اول بازی تا جایی که شما تصمیم به نابودیه وزیر میگیرید، دارای داستان است، از آن به بعد تا لحظه مرگ دارک پرنس، بازی هیچ داستان خاصی را دنبال نمیکند و شما فقط باید آدم بکشید! این ضعف بزرگ در روند خط داستانی بازی، یک سوراخ بزرگ است که هیچوقت نمیتوان آنرا پر کرد.

در قسمت شمشیرزنی و سیستم فایتینگ، یک حرکت جدید اضافه شده که تقریبا کل سیستم مبارزات در این نسخه، با اضافه شدن این قابلیت رنگ و لعابی جدید به خود گرفتند، و میتوان اصلی ترین تغییر سیستم مبارزات در این نسخه را با نسخه دوم، اضافه شدن این قابلیت دانست.در تبلیغاتی که برای این بازی صورت گرفت،صحنه هایی از مبارزات را شاهد بودیم که پرنس به صورت مخفی و رو نوک پاهاش از پشت به نگهبانان نزدیک میشد و یهو رو سرشون میپرید و در 2حرکت، سربازان غول پیکر را نقش زمین میکرد، این حرکات مارا به یاد سبک آدم کشی های سم فیشر در اسپلینتر سل می انداخت و احساس میکردیم که قرار است در این بازی ما هم جاسوسی کنیم! ولی با عرضه بازی، این سیستم جدید به نام Speed kill معرفی شد. شاید تمام جذابیت مبارزات بازی به این امکان باشد. اینکه پرنس روی دیوارها می دوید و ناگهان روی سر سربازان هوار میشد و خیلی سریع و بدون اینکه سرباز بیچاره وقتی برای ابراز وجود ،التماس کردن و حتی گفتن وصیت داشته باشد، اورا به فنا میداد. در آن زمان خفـن ترین صحنه هایی که میتوانستیم ببینیم همین حرکات سینمایی پرنس بودند که اگر با گرافیک بهتری همراه بودند، میتوانستند خیلی بیش از این در یاد ما باقی بمانند ولی ضعف گرافیکی بازی، بزرگترین اشکال این نسخه بود که حتی ضعف داستان هم پشت آن پنهان میشد، با اینکه موتور گرافیکی نسخه دوم و سوم بازی، دقیقا یک موتور بود، ولی برخلاف انتظار، گرافیک بازی به جای پیشرفت، دچار پسرفت شد و خیلی از صحنه ها دچار افت فریم بودند و به سختی رندر میشدند، دورنمای شهر بابیلون و کوههایی که این شهر را احاطه کرده بودند، بسیار زیبا بودند ولی شما خیلی از جاها نمیتوانستید این دورنمای زیبا را ببینید و به جای آن مقداری باگ و خط و خوط در هم و برهم میدید.
اضافه شدن قسمت ارابه رانی به بخش گیم پلی که باعث بالا رفتن سرعت بازی در بعضی نقاط میشد، یک امتیاز مثبت دیگر برای بخش گیم پلی محسوب میشد، کنترل ارابه ها بسیار روان بودند و هیجان بازی در زمان ارابه سواری خیلی بالا میرفت و هر لحظه ممکن بود شما با مانعی برخورد کنید و به فنا بروید، بنابراین همراه داشتن مدارک و بستن کمربند ایمنی را فراموش نکنید!
دارک پرنس که دقیقا از شنهای زمان تغذیه میکند، باید برای ادامه بقاء خود زود به زود موجودات شنی رو با زنجیرش تیکه پاره کنه و از شنهای وجود آنها تغذیه کند،تا به جایی برسد که به پرنس تبدیل شود و به بازی ادامه دهد.
بازگشت خنجر زمان به دستان پرنس و توانایی های بی مثال این سلاح، باز هم هیجان را به بازی میآورد، اما انگار همه چیز در این بازی قد کشیده است و خنجر هم از این قاعده مستثنی نیست و این هوا درازتر شده است!
تو این نسخه همه چیز شبیه نسخه اول بازی شده و فرح به بابیلون آمده است و مخفیانه پرنس را تعقیب میکند و مخفیانه به او کمک میکند!
صداگزاری و موسیقی در این نسخه، بهتر از نسخه اول بود ولی به نسخه دوم نمیرسید، شاید موزیک بازی کمی شرقی تر شده بود ولی باز هم به حد بالای خود نرسیده بود، صداگذاری بازی و شخصیت ها چیز جدیدی ندارند و فقط افکتهای صوتی در هنگام برخورد شمشیرها و هنگام مبارزات کمی بیشتر شده اند ولی به دلیل عدم وجود یک موزیک حماسی در هنگام مبارزات، کمی یک نواخت هستند و ضعف این صداگذاری به چشم میاید. خوشبختانه بازی در قسمت صداگذاری و موزیک باگ ندارد و میتوان این بخش را تقریبا بدون اشکال دانست.
نمیدونم چه جوری عقدمو سر این تیم گرافیکی بازی خالی کنم ولی هرچی بگم بازم کمه! واقعا بعد از عرضه 2 نسخه قبلی بازی، هیچ کس انتظار ارائه همچین گرافیکی را نداشت! حتی کانسپتها هم ضعیفتر شده بودند و انگار تیم طراحی بازی میخواستند این نسخه رو یه جوری با آدامس بهم بچسبونن بره! البته بعدها مشخص شد که تیم اصلی گرافیکی بازی و طراحان اصلی کانسپتهای بازی شاهزاده ایرانی،دقیقا بعد از عرضه نسخه دوم، در حال کار روی نسخه چهارم بازی بودند و واسه نسخه سوم کم گذاشتند، که به نظرم یه کار غیر اصولی و یه جورایی نامردی بود! جوری که یه جاهایی اشک آدم در میاومد و واقعا نمیدونستیم چی باید بگیم!
شاید بتوان گفت وجود باسهای متعدد در این نسخه، برای جبران تعداد کم باس در نسخه دوم بوده است ولی بهتر است بگوییم، اینها برای به رخ کشیدن قدرت های پرنس است. پرنس در مبارزه با باسها بسیار باهوش است و از نصایح برادرانه جناب دارک پرنس هم استفاده میکند و مثلا یه بوس به کلومپا میده و یا وقتی با جادوگره که با خانواده به جنگ ما آمده اند،وارد مبارزه میشیم، دارک پرنس میگه:چشماتو درویش کن.
پرنس بلاخره موفق میشود وزیر را بکشد، ولی خداییش عجب پدری ازمون در اومد تا این جونور رو بکشیم! لا مذهب اون بالا(اونجا...بالاتر بابا!... آها تقریبا همونجا! ... چی؟ برج میلاد؟ نه بابا انقدر هم نه! در حد همین ساختمون بانک ملت خودمون! ولی باز هم بالاست دیگه! آها همونجا!) کجا بودیم؟ آها اون بالا! خلاصه لامذهب عجب پیرمردی بود! از اون ریشش خجالت نکشید اومده بود میگفت من اول جوونیمه! ما هم که از جوانان غیور مملکت! رگ داریم این هوا! بچه پررو رو نشوندیم سر جاش! تازه این که چیزی نیست! بعدش هم رفتیم جهاد اکبر کردیم و در مبارزه با نفس اماره(همون دارک پرنس) موفق و سربلند شدیم و پیروز! حالا وقت نگریستن به افق خورشید است! پیشنهاد میشود که در چنین صحناتی کمی چاشنی عشقولانه هم استعمال شود! مثلا رسیدن دل به دلدار، تعدادی گل رز سرخ، پروانه به مقدار لازم، فرح 1 عدد، دست درب و داغون 1 عدد ترجیحا یه زنجیر هم بهش پیچیده باشه! شن های زمان هم استفاده نکنید که عوارض جانبی داره!

یکی از زیباترین صحنه ها، جاییست که پرنس و فرح در محاصره گروه بزرگی از شیاطین قرار دارند و گویا راهی برای فرار نیست، اما ناگهان مردم شهر با بیل و کلنگ به جنگ شیاطین میان و پیشگوی کور پرنس(همون پیرمرد خرفت که هی میگفت تو میمیری!!!) ملت رو به جنگ ترغیب میکرد. حرکات فرح در این صحنه واقعا دیدنیست! یعنی آقا ته حرکته! فرض کنید تیرهاشو از فاصله 5سانتی متری ول میده تو شیکم طرف! عجب حالی میده ها! نه؟!!

نظر یادتون نره!

منبع:بازینما


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






|

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,

توسط مهدی تیموری | لينك ثابت |


موضوعات
 » dota
» آموزش هیرو
» دمو
» آموزش آیتم
» ترفندها
» تم
» برنامه ها
» متفرقه
» map
» pach
» garena
» صدا
» بیوگرافی هیرو ها
» عکس
» reply
» hon
» wallpaper
» wow
» server
» آموزش
» dota 2
» دمو
» خبر
» صدا
» wallpaper
» Call of Duty
» demo
» wallpaper
» متفرقه
» assasins
» demo
» wallpaper
» counter
» demo
» wallpaper
» download
 

لينك دوستان
 » ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آموزش تخصصی وارکرافت و آدرس oyama.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





»فال حافظ

»جوک و اس ام اس

»قالب های نازترین

»زیباترین سایت ایرانی

»جدید ترین سایت عکس

»نازترین عکسهای ایرانی

 

آرشيو
 

تير 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390

 

نويسنده
 
نویسندگان
 
طراح قالب
  
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');